" مرداب، بوسه برلبهاینیلوفر می زند چرا که می داند نیلوفر،
تنها شریک بی کسی اوست و با تمامی زیبایی هایش،
هر لحظه قصه ی عشق را در گوش مرداب، زمزمه می کند
و مرداب اگر هنوز زنده است، امیدش به نیلوفر است...
تو مرداب نیستی ! دریایی ... و من حتی سزاوار نبودم که نیلوفرت باشم .
من ماهی کوچکی بودم در اعماق دل دریاییت و دریا، کی خبر از دل ماهی کوچکی
چون من دارد "
نظرات شما عزیزان:
ارسال توسط ★ --❤رحمت الله❤--★
آخرین مطالب