●▬ஜ۩ دست های پر از خالی ۩ஜ▬●
تنهایی ام را...دوست دارم...بوی پاکی می دهد

شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی

تو را با لهجه ی گلهای نیلوفر صدا کردم

تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم 

پس از یك جستجوی نقره ایی در كوچه های آبی احساس

تو را از بین گلهایی كه در تنهاییم رویید با حسرت جدا كردم

و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی:

دلم حیران و سرگردان چشمانی است رویایی

و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم

تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها كردم




ارسال توسط ★ --❤رحمت الله❤--★

نگاه می کنم از غم به غم که بیشتر است

به خیسی چمدانی که عازم سفر است

من از نگاه کلاغی که رفت فهمیدم

که سرنوشت درختان باغمان تبر است

به کودکانه ترین خواب های توی تنت

به عشقبازی من با ادامه ی بدنت

به هر رگی که زدی و زدم به حسّ جنون

به بچّه ای که توام! در میان جاری خون

به آخرین فریادی که توی حنجره است

صدای پای تگرگی که پشت پنجره است

به خواب رفتن تو روی تخت یک نفره

به خوردن ِ دمپایی بر آخرین حشره

به «هرگز»ت که سؤالی شد و نوشت: «کدام؟»

به دست های تو در آخرین تشنّج هام

به گریه کردن یک مرد آنور ِ گوشی

به شعر خواندن ِ تا صبح بی هماغوشی

به بوسه های تو در خواب احتمالی من

به فیلم های ندیده، به مبل خالی من

به لذّت رؤیایت که بر تن ِ کفی ام...

به خستگی تو از حرف های فلسفی ام

به گریه در وسط ِ شعرهایی از «سعدی»

به چای خوردن تو پیش آدم بعدی

قسم به اینهمه که در سَرم مُدام شده

قسم به من! به همین شاعر تمام شده

قسم به این شب و این شعرهای خط خطی ام

دوباره برمی گردم به شهر لعنتی ام

به بحث علمی بی مزّه ام در ِ گوشت

دوباره برمی گردم به امن ِ آغوشت

به آخرین رؤیامان، به قبل کابوس ِ ...

دوباره برمی گردم، به آخرین بوسه




تاریخ: 31 / 1 / 1390برچسب:شاعر تمام شده,
ارسال توسط ★ --❤رحمت الله❤--★

به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد
و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد

دفتر قلب مرا وا کن و نامی بنویس
سند عشق به امضا شدنش می ارزد


گرچه من تجربه‌ای از نرسیدن‌هایم
کوشش رود به دریا شدنش می ارزد


کیستم ؟ … باز همان آتش سردی که هنوز
حتم دارد که به احیا شدنش می ارزد


با دو دست تو فرو ریختنِ دم به دمم
به همان لحظه‌ی بر پا شدنش می ارزد


دل من در سبدی ـ عشق ـ به نیل تو سپرد
نگهش دار، به موسی شدنش می ارزد


سال‌ها گرچه که در پیله بماند غزلم
صبر این کِرم به زیبا شدنش می ارزد

 




ارسال توسط ★ --❤رحمت الله❤--★

تنها ترین بودم ولی ، بغضی در  این جانم نبود

نشکستم این سکوت دل،تا در تنم جانم نبود

فریاد گشتم بعد از آن ، از کوه ها هم دور تر

چون موج در دریای دور ، چون ابر در آن دور دست

آتش شدم در جان و باز ، در ظاهرم همچون نسیم

آرام همچون روح گل ، رقصان به مانند نسیم

پرواز یک پروانه را ، در خواب دیدم بارها

اکنون چو پروانه به دشت ، می گردم اکنون سال ها

در خاک سرد رفته است ، این جسم بیمار و ضعیف

در اوج و بالا رفته است ، این روح آرام و لطیف

تنها ترین بودم ولی ، اکنون رها در آسمان

آزاد در دور زمان ، تنها تر  اما شادمان



تاریخ: 31 / 1 / 1390برچسب:شعر روح آزاد,
ارسال توسط ★ --❤رحمت الله❤--★

~~~ 

وقتی که لبت برابرم واقع شد

یک لحظه دلم به بوسه ای قانع شد

قانون اساسی دلم گفت ببوس

 شورای نگهبان لبم مانع شد

 ~~~


ارسال توسط ★ --❤رحمت الله❤--★

نخستین نگاهی که ما را به هم دوخت !

 

نخستین سلامی که در جان ما شعله افروخت!

 

نخستین کلامی که دلهای ما را

 

به بوی خوش آشنائی سپرد و به مهمانی عشق برد

 

پر از مهر بودی

 

پر از نور بودم

 

همه شوق بودی

 

همه شور بودم

 

                                                     

 

چه خوش لحظه هایی که دزدانه ، از هم

 

نگاهی ربودیم و رازی نهفتیم!

 

چه خوش لحظه هایی که "می خواهمت" را

 

به شرم و خموشی – نگفتیم و گفتیم!

 

 

 

دو آوای تنهای سرگشته بودیم

 

رها در گذرگاه هستی

 

به سوی هم از دورها پر گشودیم

 




تاریخ: 31 / 1 / 1390برچسب:شعر نخستین نگاه,
ارسال توسط ★ --❤رحمت الله❤--★


...::::~~~::::....

.

.

هر شب زغم عشق تو من خواب ندارم

فکر دل من کن که دگر تاب ندارد

بس گریه نمودم ز فراغ غم عشقت

چشمم به زبان آمد و گفت دگر اشک ندارم





تاریخ: 31 / 1 / 1390برچسب:شعر زیبای غم عشق تو,
ارسال توسط ★ --❤رحمت الله❤--★

از این دو بیتی خیلی خوشم اومد...

حیفم اومد برای عزیزان نزارم....

~~~~~~

طعنه بر خواری من ای گل زیبا مزن

 

من به پای تو نشستم که چنین خوار شدم

~~~~~~


تاریخ: 31 / 1 / 1390برچسب:دو بیتی ای گل زیبا,
ارسال توسط ★ --❤رحمت الله❤--★

در یاد منی حاجت باغ و چمنم نیست 

جایی که تو باشی خبر از خویشتنم نیست 

اشکم که به دنبال تو آواره ی شوقم 

یارای سفر با تو و رای وطنم نیست 

این لحظه چو باران فرو ریخته از برگ 

صد گونه سخن هست و مجال سخنم نیست 

بدرود تو را انجمنی گرد تو جمع اند 

بیرون ز خودم راه در آن انجمنم نیست 

دل می تپدم باز درین لحظه ی دیدار 

دیدار ‚ چه دیدار ؟ که جان در بدنم نیست 

بدرود و سفر خوش به تو آنجا که رهایی ست 

من بسته ی دامم ره بیرون شدنم نیست 

در ساحل آن شهر تو خوش زی که من اینجا 

راهی به جز از سوختن و ساختنم نیست 

تا باز کجا موج به ساحل رسد آن روز

روزی که نشانی ز من الا سخنم نیست




ارسال توسط ★ --❤رحمت الله❤--★



آمد اما در نگاهش آن نوازش ها نبود...

چشم خواب آلوده اش را مستی رویا نبود

لب همان لب بود اما بوسه اش گرمی نداشت

دل همان دل بود اما مست و بی پروا نبود

نقش عشق و آرزو از چهردل شسته بود

نقش شیدایی در آن آیینه سیما نبود

گوهر اشکی که من می خواستم پیدا نبود

بر لب لرزان من؛ فریاد دل خاموش بود

آخر آن تنها امید جان من " تنها نبود

یار من با دیگری بنشسته بود؛ ای دریغ

جای من را دیگری پر کرده بود.... . .
از وبلاگ غـــم من

 



تاریخ: 31 / 1 / 1390برچسب:دل همان دل بود,
ارسال توسط ★ --❤رحمت الله❤--★

از من رمیده ای و من ساده دل هنوز

بی مهری و جفای تو باور نمی کنم

دل را چنان به مهر تو بستم که بعد از این

دیگر هوای دلبر دیگر نمی کنم

رفتی و با تو رفت مرا شادی و امید

دیگر چگونه عشق تورا آرزو کنم

دیگر چگونه مستی یک بوسه تورا

دراین سکوت تلخ و سیه جستجو کنم




تاریخ: 31 / 1 / 1390برچسب:شعر دراین سکوت تلخ,
ارسال توسط ★ --❤رحمت الله❤--★



فریاد من از داغ توست ............ بیهوده خاموشم مكن

حالا كه یادت میكنم ............... دیگر فراموشم مكن

همرنگ دریا كن مرا ............... یكبار معنا كن مرا



ای عشق مددی كن كه به سامان برسیم ......چون مزرعه تشنه به باران برسیم 
یا من برسم به یار یا یار به من............... یا هر دو بمیریم و به پایان برسیم

 




تاریخ: 31 / 1 / 1390برچسب:دوری,
ارسال توسط ★ --❤رحمت الله❤--★

تو آسمانی ومن ریشه در زمین دارم

همیشه فاصله ای هست-داد ازاین دارم

قبول کن که گذشته ست کار من از اشک

که سال هاست به تنهایی ام یقین دارم

تو نیز دغدغه ات از دقایقت پیداست

مرا ببخش اگر چشم نکته بین دارم

بخوان و پاک کن واسم خویش را بنویس

به دفتر غزلم هرچه نقطه چین دارم

کسی هنوز عیار ترا نفهمیده ست

منم که از تو به اشعار خود نگین دارم




تاریخ: 31 / 1 / 1390برچسب:یک غزل ناب ,
ارسال توسط ★ --❤رحمت الله❤--★

نه از خاکم نه از بادم نه در بندم نه آزادم

 

    نه آن لیلی تر از مجنون نه شیرینم نه فرهادم

 

               فقط مثل تو غمگینم فقط مثل تو دل تنگم

 

                     اگـــر آبی تر از آبــــم اگر هـمزاد مـــهتابم

 

                            بدونه تو چه

بی رنگم

بدونه تو چه بی تابـم





تاریخ: 31 / 1 / 1390برچسب:فقط مثل تو غمگینم,
ارسال توسط ★ --❤رحمت الله❤--★


همسفر باران بودی !
صادقانه آمدی و چه غریبانه بار سفر بستی....
حتی فرصت ندادی در بوم نقاشی خیالم
رنگین کمان نگاهت را ترسیم کنم ...
و هرم لبهای تو را
به نوازش پاییز دستانم بسپارم....
چه سکوتهای دلتنگی...
چه فریاد های بی صدایی و
چه بغض های غریبانه ای که در حجم خالی اسمان نگاهم نشکست....
حال که رفته ای
باران را که لمس کردی
یادی از کویر خشک قلبم کن...




تاریخ: 31 / 1 / 1390برچسب:همسفر باران بودی,
ارسال توسط ★ --❤رحمت الله❤--★

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی