غم و غصه اش قد یک دنیا میشه .…
میره یک گوشه پنهون می شینه .…
اونجا رو مثه یه زندون می بینه .…
غم تنهایی اسیرت میکنه .…
تا بخوای بجنبی پیرت میکنه .…
وقتی که تنها میشم اشک تو چشام پر می زنه .…
غم می آید یواش یواش خونه ی دل در میزنه .…
یاد اون شبها می افتم زیر مهتاب بهار .…
توی جنگل لب چشمه می نشستیم من و یار .…
غم تنهایی اسیرت میکنه .…
تا بخوای بجنبی پیرت می کنه .…
می گن این دنیا دیگه مثه قدیما نمیشه .…
دل این آدما زشته دیگه زیبا نمیشه .…
اون بالا باد داره زاغه ابرارو چوب میزنه .…
اشک این ابرا زیاده ولی دریا نمیشه .…
غم تنهایی اسیرت میکنه .…
تا بخوای بجنبی پیرت میکنه .…
نظرات شما عزیزان:
وبرای تو ماندن و به پای تو مردن و به عشق تو سوختن
و چه تلخ وغم انگیز است دور از تو بودن
برای تو گریستن و به عشق و دنیای تو نرسیدن
ای کاش می دانستی بدون تو مرگ گواراترین زندگی است
بدون تو و به دور از دستهای مهربانت زندگی چه تلخ و ناشکیباست
ای کاش می دانستی مرز خواستن کجاست
و ای کاش می دیدی قلبی را که فقط برای تو می تپد