نخستین نگاهی که ما را به هم دوخت ! نخستین سلامی که در جان ما شعله افروخت! نخستین کلامی که دلهای ما را به بوی خوش آشنائی سپرد و به مهمانی عشق برد پر از مهر بودی پر از نور بودم همه شوق بودی همه شور بودم چه خوش لحظه هایی که دزدانه ، از هم نگاهی ربودیم و رازی نهفتیم! چه خوش لحظه هایی که "می خواهمت" را به شرم و خموشی – نگفتیم و گفتیم! دو آوای تنهای سرگشته بودیم رها در گذرگاه هستی به سوی هم از دورها پر گشودیم
نظرات شما عزیزان: